Connect with us

بام نت

تحلیل واقع‌بینانه: چالش‌ها و ابهامات در اعتبار نظرسنجی‌های آنلاین گمان درباره محبوبیت چهره‌های سیاسی ایران

اخبار

تحلیل واقع‌بینانه: چالش‌ها و ابهامات در اعتبار نظرسنجی‌های آنلاین گمان درباره محبوبیت چهره‌های سیاسی ایران

تحلیلی واقع‌بینانه بر اعتبار نظرسنجی‌های آنلاین گمان پیرامون محبوبیت شخصیت‌های سیاسی در ایران

 

نوشته‌ی دکتر مسعود کاشفی – دوشنبه دوم شهریور ۱۴۰۴

 

در بیش از چهار دهه حاکمیت فاشیسم مذهبی بر ایران، انسداد ساختاری مسیرهای شفاف برای سنجش افکار عمومی، در کنار سرکوب خشونت‌بار آزادی‌های سیاسی و سانسور نظام‌مند، فضای هرگونه داوری علمی و آزاد را در جامعه به‌شدت محدود کرده است. در چنین شرایطی، تلاش مؤسسات نظرسنجی برای ترسیم تصویری واقع‌گرایانه از نگرش‌های سیاسی و اجتماعی مردم ایران، در بستر ارعاب امنیتی، تبلیغات مسموم و مهندسی گسترده افکار، همواره با دشواری‌های عمیق روبه‌رو بوده است.

در این میدان بسته، برخی نهادهای خارج از کشور ــ از جمله مؤسسه گُمان (GAMAAN) ــ کوشیده‌اند با بهره‌گیری از ظرفیت نظرسنجی آنلاین و فضای دیجیتال، روزنه‌هایی، هرچند محدود و پرچالش، برای درک تحولات فکری جامعه ایران بگشایند. مؤسسه گمان که فعالیت خود را از سال ۲۰۱۸ در هلند آغاز کرده، خود را نهادی مستقل و پژوهشی معرفی می‌کند که می‌کوشد از طریق روش‌های آماری نوین، تصاویری کلی از دگرگونی‌های ذهنی ایرانیان ارائه دهد.

با این حال، باید تأکید کرد که سنجش افکار عمومی در جامعه‌ای سرکوب‌شده و تحت سلطه‌ی پروپاگاندای حکومتی، با ابزارهای آنلاین، همواره با چالش‌هایی اساسی همراه است و نمی‌تواند جایگزین نهادهای معتبر و مستقل در یک فضای آزاد گردد. بنابراین، نتایج این‌گونه پژوهش‌ها، هرچند می‌توانند برای تحلیل‌گران و ناظران بین‌المللی الهام‌بخش باشند، اما همواره باید با نگاهی انتقادی، آگاه به محدودیت‌های روش‌شناختی، زمینه‌های سیاسی ـ اجتماعی ایران و دامنه‌ی تعمیم‌پذیری داده‌ها مورد بررسی قرار گیرند.

نخست باید به تفاوتی بنیادین اشاره کرد: «نظرسنجی» با «رفراندوم» ماهیتاً متفاوت است. نظرسنجی‌ها صرفاً ابزارهایی آماری برای سنجش نسبی گرایش‌ها، اولویت‌ها و برداشت‌های بخشی از جمعیت‌اند و می‌توانند دچار خطاهای قابل توجهی باشند، حال‌آن‌که رفراندوم، ابزار حقوقی و الزام‌آوری برای تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی به‌شمار می‌رود. خلط این دو مقوله ــ به‌ویژه در فضای سیاسی ملتهب ایران ــ می‌تواند زمینه‌ساز سوءبرداشت یا حتی سوءاستفاده‌ی هدفمند گردد؛ خطایی که متأسفانه برخی رسانه‌های جهت‌دار نظیر بی‌بی‌سی فارسی و ایران اینترنشنال، بارها مرتکب آن شده‌اند.

در همین راستا، نظرسنجی‌های آنلاین گمان، با وجود برخی مزایا همچون سرعت اجرا، دسترسی گسترده و امکان طرح موضوعات ممنوعه، از منظر علمی و آماری دچار کاستی‌های بنیادی‌اند:

۱. ضعف در نمونه‌گیری نماینده:

گمان از روش‌های «خودانتخابی» (Self-Selection) و «زنجیره‌ای» (Snowball Sampling) بهره می‌گیرد. در این روش‌ها، برخلاف نمونه‌گیری تصادفی، افراد به‌صورت داوطلبانه از میان کاربران اینترنت جذب می‌شوند که معمولاً دارای گرایش‌های سیاسی خاص هستند. بدین ترتیب، ترکیب پاسخ‌دهندگان اغلب به جوانان، تحصیل‌کردگان شهری، مخالفان نظام با گرایش‌های خاص ایدئولوژیک و کاربران فعال شبکه‌های اجتماعی محدود می‌گردد. ازاین‌رو، نمی‌توان ادعا کرد که این جامعه‌ی آماری، نماینده‌ای معتبر از جامعه‌ی متکثر، چندلایه و نابرابر ایران امروز است.

۲. عدم امکان راستی‌آزمایی داده‌ها:

اطلاعات دموگرافیک، سوابق سیاسی و حتی هویت پاسخ‌دهندگان در نظرسنجی‌های گمان صرفاً بر پایه‌ی خوداظهاری استوار است. در غیاب ابزارهای راستی‌آزمایی میدانی یا تماس‌های تلفنی چندمرحله‌ای ــ که در مؤسسات معتبری چون Pew و Gallup رایج‌اند ــ کنترل کیفیت داده‌ها با چالش‌های جدی مواجه است.

۳. فقدان حاشیه‌ی خطای علمی:

به‌دلیل عدم استفاده از نمونه‌گیری احتمالاتی، محاسبه‌ی دقیق و علمیِ «حاشیه‌ی خطا» عملاً ممکن نیست. این در حالی است که مؤسسات معتبر با ارائه‌ی نرخ پاسخ‌دهی، خطای نمونه‌گیری و شفاف‌سازی در شیوه‌های گردآوری داده، امکان تحلیل و ارزیابی علمی را برای مخاطبان فراهم می‌کنند.

۴. مخاطره در تعمیم‌پذیری سیاسی:

نباید نتایج چنین نظرسنجی‌هایی ــ حتی اگر فراگیر و پرمخاطب به‌نظر برسند ــ مبنای مشروعیت سیاسی یا تصمیم‌گیری درباره‌ی نظام حکومتی، رفراندوم یا جانشینی حکومت قرار گیرد. این‌ها تنها یک «عکس فوری» از بخشی از جامعه‌اند، نه نمای کلی ملت ایران.

 

نتیجه آن‌که در دو نوبت نظرسنجی مؤسسه گمان، با نقاب بی‌طرفی آماری، تلاشی آشکار برای مشروعیت‌بخشی به جناح راست اپوزیسیون و بازتولید چهره‌هایی چون رضا پهلوی به چشم می‌خورد. در سال ۱۴۰۱، رضا پهلوی با ۳۹ درصد در صدر فهرست «محبوب‌ترین شخصیت‌ها» قرار می‌گیرد؛ یعنی فردی از راست‌ترین طیف، که حتی مشروعیت اپوزیسیون بودنش مورد تردید است. پس از او، با فاصله‌ای معنادار اما تأمل‌برانگیز، ابراهیم رئیسی ــ رئیس‌جمهور پیشین جمهوری اسلامی و عضو «کمیته مرگ» ــ با ۱۷ درصد قرار دارد. نسرین ستوده و نرگس محمدی، دو چهره شاخص در اردوگاه اصلاح‌طلبی یا منتقدان میانه‌رو نظام، هرکدام تنها ۱۵ درصد آرا را به خود اختصاص داده‌اند؛ یعنی هر یک از آنان، محبوبیتی کمتر از رئیسی داشته‌اند!

همین الگوی دستکاری‌شده در نظرسنجی سال ۱۴۰۳ نیز تکرار می‌شود: رضا پهلوی، با وجود کاهش ۸ درصدی، همچنان با ۳۱ درصد در صدر قرار دارد. و شگفت‌تر آن‌که علی خامنه‌ای ــ نماد فقر، خشونت، سرکوب، بی‌برقی، بی‌آبی و کودک‌کشی ــ با ۹ درصد به‌عنوان دومین «چهره محبوب» معرفی شده است! ستوده و محمدی، که دیگر عملاً از اصلاح‌طلبی عبور کرده‌اند، تنها ۵ درصد آرا را کسب کرده‌اند. توماج صالحی، صدای اعتراضات خیابانی و یکی از نمادهای اعتراضات ضدحکومتی، تنها ۶ درصد دارد؛ یعنی حتی یک درصد کمتر از محمدجواد ظریف، دیپلماتی که نقش توجیه‌گر جنایات را ایفا کرده است!

این آمارسازی، آشکارا در خدمت هدفی مشخص است: برجسته‌سازی جناح راست، تضعیف گفتمان براندازی و القای این گزاره‌ی نادرست که مردم هنوز میان وارثان نظام و خودِ نظام در تردیدند. اما واقعیت خیابان‌های ایران را نمی‌توان با نمودارهای مهندسی‌شده پنهان کرد. مردم این بازی‌ها را به‌خوبی می‌شناسند.

Continue Reading
ئەمانەش بخوێنەرەوە

بیشتر بخوانید اخبار

To Top