رژیمی که از کشتن تغذیه میکند، نه تنها یک حکومت مردمی نیست ، بلکه یک باند جنایتکار است که با چکمه و دار و گلوله ، سلطهاش را حفظ میکند.

جمهوری اسلامی، در بامداد ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، بار دیگر نشان داد نه فقط دشمن آزادی، که دشمن زندگی است.
اعدام مجاهد کورکور، نه یک اشتباه قضایی، نه یک سوءظن، بلکه قتل عمد سیاسی بود.
یک اعدام نمایشی، برای ترساندن ملتی زخمی که دیگر از مرگ نمیترسند.

مجاهد را نه محاکمه کردند، نه وکیل دادند، نه مدرک داشتند ، فقط یک مشت شکنجه، یک ویدیو از “اعتراف اجباری” ، و بعد طناب دار…
این قتل، با وقاحت تمام، در سالگرد تولد کیان پیرفلک انجام شد.
کودکی که خودِ جمهوری اسلامی ، به ضرب گلولههایش او را به قتل رساند.

حالا با اعدام یک بیگناه، خواستهاند یک نماد را دفن کنند. اما کور خواندهاند!
اعدام مجاهد کور کور ، تبلور تمام جنایات جمهوری اسلامی است.
این دستگاه، نه قوه قضاییه است، نه دادگاه، نه زندان؛ اینها شکنجه گاه اند، قتلگاه اند.
لجن زارهایی به نام قانون.
بیش از چهار دهه است که جمهوری اسلامی آدم میکُشد. از خیابان تا زندان، از خانه تا بازداشتگاه. نه تنها مخالف را، بلکه هرکس که “زندگی” میخواهد.
این رژیم، دشمن امید است.
دشمن عشق است.
دشمن کودک است.
دشمن زن است.
دشمن وطن است.
مجاهد کورکور را کشتند، چون اهل ایذه بود. چون صدای مردم بود. چون از طبقه ای بود که نظام همیشه تحقیرش کرده، غارتش کرده، و حالا دارد یکی یکی فرزندانش را اعدام میکند تا مبادا برخیزند.

نگار کورکور، خواهرش، در تبعید و بیماری، با سرطان جنگید اما تسلیم نشد. او را هم کشتند. بی طناب، بی گلوله، اما با فشار،با زهرِ بیعدالتی، با تبعید، با زخم وطن در دوردست.
مرگ نگار کور کور، یک قتل آرام و بیصدا بود اما همانقدر هولناک.
جمهوری اسلامی، نه فقط یک دولت شکست خورده است ، بلکه ماشین مرگی است که با کشتن زنده میماند.
ستونهای این نظام از طناب دار ساخته شدهاند، نه از رأی مردم. جمهوری اسلامی قاتل است؛ با سابقهای ثبتشده از دهه ۶۰ تا امروز: از نوید تا مهسا، از کیان تا مجاهد.
این اعدامها فقط قتل نیستند؛ پیاماند.
پیام وحشت، پیام تهدید، پیام “ساکت شو، وگرنه نوبت توست.”
اما این پیام دیگر جواب نمیدهد. این خونها، در سکوت فرو نمیروند.
هر قطره ای فریاد میشود ، نام میشود ، یاد میشود ، رمز میشود.
خون مجاهد کورکور، داغتر از هر خطبه و بیانیهای است.
جمهوری اسلامی باید بداند:
هر اعدام، تیشه ای است به ریشه خودش.
شما با طناب، ملت نمیسازید؛ شما با طناب، گور خودتان را میکَنید.
شما با خون، قدرت نمیخرید؛ شما با خون، نفرت میکارید.
روز حساب نزدیک است. نه در دادگاههای فرمایشی، بلکه در خیابانهای آزاد شده، در تاریخ، در حافظهی زخمی ما.
مجاهد کورکور زنده است ، نگار زنده است ، کیان، مهسا، نوید، نیکا، زندهاند.
و ما سوگند یاد کرده ایم : دیگر سکوت نکنیم.