در ایران امروز، مرگ جوانی دیگر به فهرست بلندِ قربانیان خاموش جمهوری اسلامی اضافه شد. جسد امید سرلک، جوان اهل الیگودرز، در خودروی شخصیاش پیدا شد؛ با اثر گلوله، با اسلحهای در کنار دستش، و با روایتی دروغین و ساختگی که رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از «خودکشی» او منتشر کردند.
اما جامعه به این روایتهای دروغین جمهوری اسلامی باور ندارد. از تشییع پیکر او که در آن شعارهای «مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور» شنیده میشد تا ویدیوهایی که اخیراً در شبکههای اجتماعی، جوانان را نشان میدهند که عکس خامنهای را همراه با آهنگ لری «دایه دایه، وقت جنگه» آتش میزنند و حمایت خود را از راه امید سرلک نشان میدهند. صدایی واحد به گوش میرسد: این قتل، «قتل حکومتی» است.
امید سرلک، جوان شجاع و ورزشکار محلی، قبل از مرگ در صفحه اینستاگرامش ویدیویی منتشر کرد که در آن تصویر علی خامنهای و لوگوی سپاه پاسداران را آتش میزند و از خشم و ناامیدی خود نسبت به وضعیت کشور میگوید.
او فورا توسط اطلاعات سپاه دستگیر شد و چند روز بعد، پیکر او در خودروی پرایدش پیدا شد. پلیس گفت خودکشی کرده است. اما خانوادهاش گفتند: نه، امید اهل خودکشی نبود. آثار سوختگی صورت و زاویهای شلیک با خودکشی همخوانی ندارد.
خبرگزاری دولتی مانند فارس و روایت واحدی ارائه کرد: «اختلاف خانوادگی، خودکشی».
اما گزارشهای مستقل از منابعی مانند ایراناینترنشنال، بیبیسی فارسی، ایرانگلوبال و رسانههای اجتماعی به نقل از نزدیکان سرلک و تصاویر منتشر شده، نشان دادند که «آثار شلیک از فاصلههای نزدیک» و «ابهام در محل گلوله» وجود دارد. نشانههایی که معمولاً در پروندههای قتل پوششی دیده میشود.

این اولین بار نیست که در روایتهای جمهوری اسلامی، مرگی مشکوک «خودکشی» اعلام میشود.
از زهرا کاظمی، خبرنگاری که در بازداشت کشته شد، تا ستار بهشتی، وبلاگنویسی که در بازجویی جان داد. از نوید افکاری، که با پروندهای بر تناقض کشته شد، تا نیکا شاکرمی که بعد از تجاوز، به طور وحشیانهای کشته شد. و یا مهسا امینی که مرگش جرقهی خیزش «زن، زندگی، آزادی» را زد.
در همه موارد و موارد دیگر، یک الگوی یکنواخت دیده می شود:
اولهای تهدید یا تهدید، سپس مرگ در شرایط مبهم، روایتهای دروغین و رسمی توسط رسانههای حکومتی مبنی بر «حادثه یا خودکشی»، و در نهایت هر صدای پرسشگر و مخالف حکومت را سرکوب کنند.
مرگ امید سرلک نیز در همین الگو میگنجد. او نه چهرهای مشهور سیاسی بود، نه رهبر جنبشی خاص، بلکه فقط و فقط جوانی خسته از بیعدالتی بود که به نماد تبدیل شد و شاید همین نمادشدن برای دستگاهی که از هر جرقهای نارضایتی هراس دارد، غیرقابل تحمل بود.
قدرتهای دیکتاتوری و سرکوبگر، به قول هانا آرنت، نه فقط با خشونت، بلکه با دروغ سیستماتیک دوام میآورند. در جمهوری اسلامی، روایت رسانههای حکومتی دیگر فقط برای «پنهان کردن حقیقت» نیست، بلکه برای شکستن حس موجود در جامعه به کار میرود.
وقتی حکومت میگوید «خودکشی کرده»، ولی مردم میدانند که هیچ اعتمادی به حرفهای بیاساس حکومت نمیکنند، شکاف بین جامعه و رژیم غذایی و عمیقتر دیده میشوند. در نتیجه، جامعهای میبینیم که هیچ خبر رسمی از سوی این حکومت فریبکار را باور نمیکند. جامعهای خسته، پر از خشم و بیاعتماد.
آنچه هولناکتر از خود مرگ است، عادت کردن به اینگونه مرگهای مشکوک است.
هر چند ماه، نامی تازه بر سر زبانها میافتد: مهسا، نیکا، کیان، پویا، امید… و بعد از چند هفته، فراموش میشود. این همان چیزی است که ظالم جمهوری اسلامی میخواهد. فراموشی.
اما یاد امید سرلک، بهویژه با تصویری که پیش از مرگش منتشر کرد، یعنی «آتش زدن عکس رهبر جمهوری اسلامی و لوگوی سپاه پاسداران»، شاید هیچ وقت فراموششدنی نباشد. این تصویر، سینی است از شجاعت، از خشم نسل جوان، از میلی که دیگر از سرکوب و خفگان هیچ ترسی ندارد.
اگر به فرض محال خود حتی اگر فرضیهکشی درست باشد (که شواهد خلاف آن را میگویند)، باز هم که شهروندش را به نقاطی میرساند که «مرگ را میدهد»، پاسخگو و مسئول است.
وقتی فقر، تحقیر، ناامیدی، سانسور و تهدید بر زندگی همه مردم سایه میاندازد، مرگ نه یک انتخاب، بلکه نتیجهی فشار سیستماتیک است.
مرگ امید سرلک یک پرونده جنایی نیست. یک بیانیه و فراخوان است.
بیانیه و فراخوان از دل مردمی که دیگر به وعدههای پوچ، به عدالت و به روایتهای رسمی رسانههای دروغگوی حکومت باور ندارند.
جمهوری اسلامی ممکن است بیانها را کنترل کند، اما نمیتواند حافظه جمعی را پاک کند.
امید سرلک نماد همان نسلی است که دیگر از هیچی نمیترسد، حتی اگر بهایش باشد.
منابع و استنادها
• ایراناینترنشنال – گزارش دربارهٔ مرگ مشکوک امید سرلک
• ایرانگلوبال – یادداشت تحلیلی درباره قتلهای حکومتی
• ویکیپدیای فارسی – صفحه امید سرلک
عکس اصلی خبر : هوش مصنوعی چت جیپیتی
عکس خبر : رسانههای اجتماعی
نویسنده : بهنام رجب زاده
Author : Behnam Rajabzadeh